پیامک ویژه ولادت امام رضا(ع)

       امروز که سر بر حرمت می آیم


انگار تمام عشق کامل شده است


ای ضامن آهو! به غریبی سوگند


       دل کندن ازاین ضریح مشکل شده است


 


 مرا طلای گنبد تو بی قرار می‌کند


      کسی مرا به دوش ابرها سوار می‌کند


          خیال می‌کند که دیدن تو قسمتش شده


              همین کسی که دارد از خودش فرار می‌کند


 


کاش من یک بچه آهو می شدم


می دویدم روز و شب در دشتها


توی کوه و دشت و صحرا روز و شب


می دویدم تا که می دیدم تو را


 

 


کـمـک کـن مـثـل مشهد، شهر رؤیا


دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد


پـر از پـرواز کـفـتـرهـاى کوچک


سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد


 


شمع جمع شاپرکهایی رضا


   ای کلید ساده مشکل گشا


   آن گل زیبا گل خوشبو تویی


   ای رضا جان ضامن آهو تویی


   با نگاهت چون کبوتر کن، مرا


   تا بگیرم اوج، خوشحال و رها


 


هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
    یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
    حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
    آنجا برای عشق شروعی مجدد است


 


عشق یعنی اشک توبه در قنوت،


خواندنش با نام غفار الذنوب


عشق یعنی چشمها هم در رکوع،


شرمگین از نام ستار العیوب


عشق یعنی سر سجود و دل سجود،


ذکر یارب یارب از عمق وجود


 


هرکجاسلطان بود دورش سپاه و لشکر است،


    پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است


    با خبر باشید چشم انتظاران ظهور،


    بهترین سلطان عالم از همه تنها تر است


               


بلیط ماندن است مانده روی دستهای من


    در این همه مسافر حرم نبود جای من؟


    رفیق عازم سفر، فقط «سلام» را ببر


    سفارش مریض حضرت امام را ببر


 


گفتی که بلا بلا بلا ، گفتم چشم ،


    از روز الست با رضا گفتم چشم


    من آمده ام تا به ولایت برسم،


    گفتی انا من شروطها گفتم چشم

ولادت امام رضا (ع)

ولادت باسعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت  حضرت امام رضا (ع) بر همگان مبارک باد.

 

 

   

 

 

 

زندگاني امام رضا(ع)

نام : علی

لقب : رضا، صابر، زكي، ولي، فاضل، وفي، صديق، رضي، سراج الله، نورالهدي، قرة عين المؤمنين، مكيدة الملحدين، كفوالملك، كافي الخلق، رب السرير، و رئاب التدبير

کنیه : ابوالحسن

نام پدر : موسی

نام مادر : نجمه تکتم

تاریخ ولادت : 11 ذی القعده سال 148 هجری

محل ولادت : مدینه منوره

مدت امامت : 20 سال

مدت عمر : 55 سال

تاریخ شهادت : آخر ماه صفر سال 203 هجری

علت شهادت : انگور زهر آلود

نام قاتل : مأمون ملعون

محل دفن : خراسان

تعداد فرزندان : 1 پسر و1 دختر

 

 

مشهورترين لقب

مشهورترين لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب اين لقب گفته اند: «او از آن روي رضا خوانده شد كه در آسمان خوشايند و در زمين مورد خشنودي پيامبران خدا و امامان پس از او بود. همچنين گفته شده : از آن روي كه همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند. سر انجام، گفته شده است: از آن روي او رضا خوانده اند كه مأمون به او خشنود شد.»

 

 

زندگى و شخصيت امامان شيعه، دو جنبه ارزشى متمايز و با اين  حال مرتبط با هم دارد:

اول : شخصيت عملى و علمى و اخلاقى و اجتماعى آنان كه در طول زندگى ايشان، در منظر همگان شكل گرفته است و فهم و ادراك آن نياز به پيش زمينه‏  هاى اعتقادى و مذهبى خاص ندارد، بلكه هر بيننده فهيم و داراى شعور و انصاف مى‏تواند، ارزش ها و امتيازهاى آنان را دريابد و بشناسد.

دوم : شخصيت معنوى و الهى آنان كه ريشه در عنايت ويژه خداوند نسبت به ايشان دارد.  شناخت اين بعد از شخصيت اهل بيت نياز به معرفت هاى پيشين  دارد؛ يعنى نخست بايد به رسالت پيامبر(ص) ايمان داشت و براساس رهنمودهاى آن حضرت، ولايت عترت را پذيرفت و براى شناخت جايگاه عترت به  روايات و راويان معتبر اعتماد كرد و كوتاه سخن اين كه بينش هاى مذهبى مختلف، مى‏تواند مانع شناخت اين بعد از شخصيت اهل‏ بيت عليهم السلام باشد.

 

 

حيات اجتماعي امام رضا عليه السلام

دوران حيات امام هشتم اوج گيري گرايش مردم به اهل بيت و دوران گسترش پايگاههاي مردمي اين خاندان است.

چنان كه مي دانيم امام از پايگاه مردمي شايسته اي برخوردار بود و «در همان شهر كه مأمون با زور حكومت مي كرد او مورد قبول و مراد همه مردم بود و بر دلها حكم مي راند... نشانه ها و شواهد تاريخي ثابت مي كند كه (در اين دوران) پايگاه مردمي مكتب علي عليه السلام از جهت علمي و اجتماعي تا حدي بسيار رشد كرده و گسترش يافته بود. در آن مرحله بود كه امام عليه السلام مسئوليت رهبري را به عهده گرفت».

گرچه كه در دوران امامت امام رضا عليه السلام دو مرحله فعاليت در سالهاي خلافت هارون و سالهاي خلافت مامون را مي توان از يكديگر جدا كرد و براي هر يك از اين دو مرحله ويژگيهاي متمايز از ديگري يافت، اما اگر به ويژگي عمومي اين دوران بنگريم، خواهيم ديد «هنگامي كه نوبت به امام هشتم عليه السلام مي رسد... دوران، دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه است و شيعه در همه جا گسترده اند و امكانات بسيار زياد است كه منتهي مي شود به مسئله ولايتعهدي. البته در دوران هارون، امام هشتم در نهايت تقيّه زندگي مي كردند. يعني كوشش و تلاش را داشتند، حركت را داشتند، تماس را داشتند، منتهي با پوشش كامل ... مثلاً دعبل خزاعي كه در باره امام هشتم در دوران ولايتعهدي آن طور حرف مي زند دفعتاً از زير سنگ بيرون نيامده. جامه اي كه دعبل خزاعي مي پرورد يا ابراهيم بن عباس را كه جزو مداحان علي بن موسي الرضاست، يا ديگران و ديگران اين جامعه بايستي در فرهنگ ارادت به خاندان پيغمبر سابقه اي نداشته باشد. آنچه در دوران علي بن موسي الرضا عليه السلام يعني ولايتعهدي پيش آمد نشان دهنده اين است وضع علاقه مردم و جوشش محبّتهاي آنان نسبت به اهل بيت در دوران امام رضا عليه السلام خيلي بالا بوده است. به هر حال همه اينها موجب شد كه علي بن موسي الرضا عليه السلام بتوانند كار وسيعي بكنند كه اوج آن به مساله ولايتعهدي منتهي شد».

حقيقت آن است كه در اين دوران، بدي اوضاع ميان امين و مأمون به امام كمك كرد تا بار سنگين رسالت خويش را بر دوش كشد، بر تلاشهاي خود بيفزايد، و فعاليتهاي خود را دوچندان كند، چه در اين زمان زمينه آن فراهم گشت كه شيعيان با او تماس گيرند و از رهنمودهاي او بهره جويند، و همين امر در كنار برخوردار بودن امام از ويژگيهاي منحصر به فرد و رفتار آرماني كه در پيش گرفته بود سرانجام به تحكيم پايگاه و گسترش نفوذ امام در سرزمينهاي مختلف حكومت اسلامي انجاميد. او خود يك بار زماني كه درباره ولايتعهدي سخن مي گويد، به مامون چنين اظهار مي دارد: «اين مساله كه بدان وارد شده ام هيچ چيز بر آن نعمتي كه داشته ام نيفزوده است. من پيش از اين در مدينه بودم و از همان جا نامه ها و فرمانهايم در شرق و غرب اجرا مي شد و گاه نيز بر الاغ خود مي نشستم و از كوچه هاي مدينه مي گذشتم، در حالي كه در اين شهر عزيزتر از من كسي نبود». در اين جا بسنده است سخن ابن مونس - دشمن امام - را بياوريم كه به مأمون مي گويد: اي امير مؤمنان، اين كه اكنون در كنار توست بتي است كه به جاي خدا پرستش مي شود.

در چنين شرايطي و پس از آن كه حضرت رضا عليه السلام بعد از پدر مسئوليت رهبري و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سير و گشت پرداخت و نخستين مسافرت را از مدينه به بصره آغاز فرمود، تا بتواند به طور مستقيم با پايگاه هاي مردمي خود ديدار كند و درباره همه كارها به گفتگو بپردازد. عادت او چنين بود كه پيش از آن كه به منطقه اي حركت كند، نماينده اي به ديار گسيل مي داشت تا مردم را از ورود خويش آگاه كند تا وقتي وارد شهر مي شود مردم آماده استقبال و ديدار با او باشند. سپس با گروههاي بسيار بزرگ مردم اجتماع بر پا مي كرد و در باره امامت و رهبري خود با آنان گفتگو مي فرمود. آنگاه از آنان مي خواست تا از او پرسش كنند تا پاسخ آنان را در زمينه هاي گوناگون معارف اسلامي بدهد. سپس مي خواست كه با دانشمندان علم كلام و اهل بحث و سخنگويان، همچنين با دانشمندان غير مسلمان ملاقات كند تا در همه باب مناقشه به عمل آورند و با او به بحث و مناظره بپردازند.

پدران حضرت رضا عليه السلام به همه اين فعاليتهاي آشكار مبادرت نمي كردند. آنان شخصاً به مسافرت نمي رفتند تا بتوانند مستقيم و آشكار با پايگاه هاي مردمي خود تماس حاصل كنند. اما در دوران امام رضا عليه السلام اين مسئله امري طبيعي بود، چرا كه پايگاههاي مردمي بسيار شده و نفوذ مكتب امام علي عليه السلام از نظر روحي و فكري و اجتماعي در دل مسلمانان كه با امام آگاهانه همياري مي كردند افزايش يافته بود.

پس از آنكه امام مسئوليت امامت را به عهده گرفت همه توانايي خود را در آن دوره، در توسعه دادن پايگاههاي مردمي خود صرف كرد اما رشد و گسترش آن پايگاهها و همدلي آنان با كار امام به اين معني نبود كه او زمام كارها را به دست گرفته باشد. با وجود همه آن پيشرفتها و افزايش پايگاه هاي مردمي، امام بخوبي مي دانست و اوضاع و احوال اجتماعي نشان مي داد كه جنبش امام عليه السلام در حدي نيست كه حكومت را در دست گيرد، زيرا با پايگاههاي گسترده اي كه حضرت داشت، گرچه از او حمايت و پشتيباني مي كردند، اما نظير اين پايگاهها به اين درد نمي خورد كه پايه حكومت امام عليه السلام گردد. چه، پيوند آن با امام پيوند فكري پيچيده و عمومي بود و از قهرماني عاطفي نشاني داشت. اين همان احساسهاي آتشين بود كه روزگاري پايه و اساسي بود كه بني عباس بر آن تكيه كردند و براي رسيدن به حكومت بر امواج آن عواطف سوار شدند. اما طبيعت آن پايگاه ها و مانند هاي آن به درد آن نمي خورد كه راه را براي حكومت او و در دست گرفتن قدرت سياسيش هموار سازد.

امام رضا عليه السلام در اين مرحله خود را آماده آن مي كرد تا مهار حكومت را به دست گيرد، اما با شكلي كه خود مطرح كرده بود و مي خواست نه در شكلي كه مأمون اراده مي كرد و در آن شكل ولايتعهدي را به او عرضه داشت و او آنرا رد كرد و نخواست.

اين تصويري است از دوران امام كه مي تواند در تفسير دو رخداد مهم يعني مسئله ولايتعهدي و نيز مسئله پيشنهاد خلافت به امام از سوي مأمون ما را راهگشا باشد. به تعبيري ديگر، مي توان گفت تنشهاي موجود در آن زمان هنوز باقيمانده هايي از طوفاني بود كه از چند دهه قبل عليه حكومت اموي و از سوي دو خاندان مهم علوي و عباسي بر پا شده بود. در ميان چنين طوفاني بود كه قدرت طلبان خاندان عباسي بر اسبهاي لجام گسيخته خود مي نشستند و هر گونه كه مي خواستند به سوي هدف خود - و با اين ديدگاه كه هدف وسيله را توجيه مي كند - مي رانند و گاه هم در اين هياهو و در غياب ديده هاي مردم خنجري هم از پشت به خاندان علوي مي زدند و پس از آن ميوه اي را كه در دست مجروح اين خاندان بود، به زور و به چنگال نيزه نيرنگ در مي ربودند.

خاندان عباسي از سويي از نام «آل محمد» سوء استفاده مي كرد، چندان كه گاه به خاطر نزديكي طرز كار يا تبليغاتشان با آل علي، در مناطق دور از حجاز اين گونه وانمود مي كردند كه همان خط آل علي هستند. حتي لباس سياه بر تن كردند و مي گفتند: اين پوشش سياه لباس ماتم شهيدان كربلا و زيد و يحيي است، و عده اي حتي از سرانشان، خيال مي كردند كه دارند براي آل علي كار مي كنند.

از سويي ديگر نيز همين خلفاي خاندان عباسي از همان روزهاي نخست سلطه خود كاملاً ميزان نفوذ علويان را مي دانستند و از آن بيم داشتند. سختگيريهايي كه از همان دوران آغازين حكومت عباسي عليه بذ الحسن به عمل آمد، گواهي بر اين ترس و وحشت عباسيان از اهل بيت و علاقه مردم به آنان است. گواهي ديگر آن كه آورده اند: منصور هنگامي كه به جنگ با محمد بن عبدالله و برادرش ابراهيم - از علويان - مشغول بود شبها را نمي خوابيد، حتي در همين زمان دو كنيز براي او آوردند كه آنها را رد كرد و گفت: «امروز روز زنان نيست و مرا با آنان كاري نه، تا آن زمان كه بدانم سر ابراهيم از آن من و يا سر من از آن ابراهيم مي شود. او در همين جنگها پنجاه روز جامه از تن نكند و از فزوني اندوه نمي توانست درست سخن خود را پي گيرد.»

اين نگراني در دوران پس از منصور نيز ادامه يافت و نگراني مهدي و هارون عباسي بيش از منصور بود، چندان كه در همين دوران امام كاظم عليه السلام آن زندانهاي سخت خود را گذراند. پس از اين دو، نوبت به مأمون رسيد. در دوران مأمون مسئله دشوارتر و بزرگتر و مشكل آفرين تر بود. چه، شورشها و فتنه هاي فراواني سرتاسر ولايتها و شهر هاي بزرگ اسلامي را در برگرفته بود تا جايي كه مأمون نمي دانست چگونه آغاز كند و چه سان به حل مسئله بپردازد. او مي ديد و از اين رنج مي برد كه سر نوشتش و سر نوشت خلافتش در معرض تند بادهايي قرار گرفته كه از هر سو بر آن مي تازد.

مأمون در كنار اين ترس و نگراني از هوشي سرشار، فهمي قوي، درايتي بي سابقه، شجاعتي كم نظير و جديتي راهگشا بهره مند بود و اينها همه در كنار هم، او را بدان رهنمون گشت كه ابتكاري تازه بر روي صحنه آورد و امام هشتم را باتجربه اي بزرگ روياروي سازد و مسئله ولايتعهدي را پيش آورد، هرچند در اين زمينه نيز، تدبير امام عليه السلام او را ناكام ساخت.

 

پیامک قشنگ و عاشقانه

منتظر كسي باش كه اگه حتي در ساده ترين لباس بودي، حاضر باشه تو رو به همه دنيا نشون بده وبگه كه: “اين دنياي منه”

 

قلب من در هر زمان خواهان توست  / این دو چشمان عاشقم مهمان توست / گرچه لبریز از غمی درمانده ام / این نگاهم  در پی درمان توست …!

 

تمام شیرینی عسل از بوسه است پاسخ هر بوسه ای یک بوسه است بهترین هدیه پس از یک انتظار بشنوید از من فقط یک بوسه است

 

شعله گفت کاش روزی به شمعدان میرسیدم شمع بدون اینکه حرفی بزند ذره ذره آب شد تا شعله به آرزویش برسد!

 

 

 

نفرین به اون کسایی که روی دلها پا میزارن تا که میبینن عاشقی میرن و تنهات میزارن نفرین به آدمهایی که تو سینه دل ندارن عاشق،عاشق کشی اند رحم و مروت ندارن

 

اگه یکی با گاری دنبالت کرد اصلا نترس ؛ نون خشکیه اونم فهمیده با نمکی!

 

 

غبار از چهره ی نازت بگیرم یک شب پرده از رازت بگیرم تو در چشمان من یک سیب سرخی خدا قسمت کند گازت بگیرم!!!

 

هر وقت توی زندگی به یه در بزرگ رسیدی که روش یه قفل بزرگ بود نترس و نا امید نشو!!! چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن

ملا نصرالدین

داستان های ملانصرالدین

داستان خويشاوند الاغ

روزي ملا الاغش را كه خطايي كرده بود مي زد,
شخصي كه از آنجا عبور مي كرد اعتراض نمود و گفت: اي مرد چرا حيوان زبان بسته را مي زني؟
ملا گفت: ببخشيد نمي دانستم كه از خويشاوندان شماست اگر مي دانستم به او اسائه ادب نمي كردم؟!

داستان دم خروس

يك روز شخصي خروس ملا را دزديد و در كيسه اش گذاشت,
ملا كه دزد را ديده بود او را تعقيب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا نديده ام,
ملا یک دفعه دم خروس را ديد كه از كيسه بيرون زده بود به همين جهت به دزد گفت درست است كه تو راست مي گويي ولي اين دم خروس كه از كيسه بيرون آمده است چيز ديگري مي گويد.

داستان خروس شدن ملا

يك روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادي جوان كه در آنجا بودند تصميم گرفتند سر بسر او بگذارند به همين جهت هر كدام تخم مرغي با خود آورده بودند و رو به ملا كردند و گفتند: ما هر كدام قدقد مي كنيم و يك تخم مي گذاريم اگر كسي نتوانست بايد مخارج حمام ديگران را بپردازد!
ملا ناگهان شروع كرد به قوقولي قوقو! جوانان با تعجب از او پرسيدند ملا اين چه صدايي است بنا بود مرغ شوي!
ملا گفت : اين همه مرغ يك خروس هم لازم دارند!

                                                              

                                                    بقیه در ادامه مطلب ...

ادامه نوشته

جوک

در کدام گزينه قلمراد داره مي خنده؟
1-he he he he
2-HE HE HE HE
3-HE he HE he
4-Hehehehe

.....................................

يه دفعه يه یه نفر ميره خواستگاري بعد پدر مادر دختر ميگن دخترمون فعلآ درس ميخونه ميگه باشه ميرم 3 ساعت ديگه ميام

............................................

اصفهانیه نذر مي کنه اگه دانشگاه قبول بشه --> مادرشو پياده بفرسته کربلا!!!!!!!!


دارکوبه با بلدرچین ازدواج می کنه بجه شون می شه دارچین!

غضنفر سگش فلج بوده .دزد كه ميومده سگشو ميذاشته تو فرغون ....مي افتاده دنبال دزدا !!!!

...............................................................

يه روز يه تركه داشته با دوست دخترش توي خيابون راه ميرفته، يه دفعه يه گوز ميده! براي اينكه سه نشه، ميگه باز اين بچه‌ها برام SMS فرستادن!!


تركه رستوران ميزنه، رو درش مي‌نويسه: وقت نهار و نماز تعطيل است


تركه ميشه رئيس فدراسيون شطرنج، دو تا قانون جديد ميذاره:
1ـ اسب نمي‌تونه فيل رو بزنه
2ـ خر هم بازي !!


.....................................................

به حیف نون می گن برو استخر شیرجه بزن تو آب، بعدش بیا بالا شامپو گلرنگ رو تبلیغ کن… خلاصه میره بالا و شیرجه میزنه، ولی از بخت بد سرش می خوره به کف استخر… بعد از یه مدت بالاخره میاد بالا، رو می کنه به دوربین، می گه: می خوام سالاد درست کنم

..................................................

غضنفر و هم شهریش شطرنج بازی میکنن

نتیجه:..............شاه دق میکنه

پیامک عاشقانه

نه دل در دست محبوبي گرفتار، نه سردرکوچه باغي برسردار
 از اين بيهوده گرديدن چه حاصل ؟؟ پياده مي شوم، دنيا نگهدار

  

 بی تو بودن کار من نیست، تا دلت نرفته برگرد

   توي اردو گاه قلبتء منم يه اسير جنگيء تو منو شکنجه ميديءتوي اين قلعه ي سنگی

   اي كه از درد دلم با خبري / قرص دل درد مرا كي مي خري؟

    ماه به من گفت،اگر دوستت به تو پیامی نمی دهد چرا ترکش نمی کنی؟ به ماه نگاهی کردم و گفتم آیا آسمان تو را ترک می کند زمانی که نمی درخشی؟

   در یک آشنایی دوستانه ما با هم دست دادیم !! تو فقط دست دادی.. و من.. همه چیز از دست دادم

   موقعي که داري واسه بدست آوردن کسي ميدوي آروم بدو چون شايد يکي هم داره واسه بدست آوردن تو ميدوه

   صوير چشمان تو را در رويا ها كشيدم، باغ گلي از جنس مريم ها كشيدم، تو گم شدي در جاده هاي ساكت و دور، من هم به دنبال نفس هايت دويدم

اس ام اس خنده دار و سركاري مهر ماه 89

اس ام  اس خنده دار sms-jok.royablog.ir

 

غضنفر یتیم خونه میزنه.

.

.

.

 روز اول جلسه اولیا و مربیان میذاره

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد 

کمبود محبت شدید:نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

من همش گفـته بودم شکـل توپیدا نمیشه

هـیچ کسی مثـال تو خوشـگـل وزیبـا نمیشه

میدونـی چـرا میگـم که توتـکی مثال ماه

سرکاری, مثل تو اُسکلی پیدا نمیشه

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

به غضنفر میگن: دوست داری بابات بمیره ارثش به تو برسه؟

میگه: نه، دوست دارم بکشنش تا دیه هم بگیرم!

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد



اگر آن داف شیرازی به دست آرد دل ما را

به خط چشم او بخشم دوتا بنز و سه مزدا را

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

به غضنفر میگن منشور کوروش رو به ایران آوردن چه پیامی دارید؟ … میگه فقط میخوام بگم منشور خان اندندندندی؟؟؟

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

عشق و عاشقی کمرنگ شده

محبت آهنگ شده ،

دوستی تکزنگ شده ،

مگه بین من و تو جنگ شده ،

نامرد دلم برات تنگ شده.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد 

O < — <
0//|0/ | /0
][ |  (  )  ( )][
/  /   /   /  /
تشیح جنازه منه!
بلاخره از دوریت مردم

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد 

تست  ازدواج غضنفر از زنش:

 

از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی با مثل خر کیف می کنی؟

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد 

نیست ، نیست ، به جون خودم نیست ، گیر دادی میگم نیست ، خب چیکار کنم نیست ، عجب آدمیه میگم نیست ، باور کن لنگت تو دنیا نیست

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


هیچ بارانی رد پای تو را از کوچه های قلبم نخواهد شست حتی سیلاب پاکستان

اس ام اس تبريك تولد

امروز با شكوهترین روز هستیست روزی كه آفریدگار تو را به جهان هدیه داد
 و من میترسم به تو تبریكی بگویم كه شایسته تو نباشد
 به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی تولدت مبارك


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 
دوباره روز تولدت رسید
روزی كه غصه سراغم نمیاد
روزی كه دستای تنهایی من
 بیشتر از همیشه دستاتو میخواد
تولدت مبارك

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

در بــــــــاغ جهان، دلم گلی می جوید

امروز گل سپیــــــــــده ات می روید . . .

امروز دلـــــــــم دل ای دل ای میخواند،

چون میلاد تو را خـدا مبارک گویـد.

تولدت مبارك



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

میلاد تو طلوع نور
، در قلبی مه گرفته بود  نفسی گرم در فضای سرد و غریب
گلی شکفته در بهار
 تولد یک شعر دلنشین شعری در واژه های نگاهت و در قافیه های کلامت
تولدت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تو وجودت واسه من یه معجزه ست
مثل تو هیچ كجا پیدا نمیشه
 روز میلاد قشنگت میمونه
توی تقویم دلم تا همیشه
تولدت مبارك

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

روزی که، تو اومدی روی زمین
یه فرشته کم شد از آسمونا
مثل گل شکفتی بین آدما
گل سر سبد بودی بین اونا
تولدت مبارك عزیزم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 
تولد تو تولد من است

من تمام طول سال بیدار مانده ام

که مبادا روز
تولد
تو تمام شود

و من در خواب بمانم

و نتوانم به تو بگویم

تولدمان مبارک !؟

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


روز میلاد توست و من همچنان در آرزوی لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم
تو را در آغوشم بفشارم و با عشق بگویم تولدت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

وجود زیبایت وارد به دنیا میشود
هدیه سالروزش این آوا میشود
عاشقی چون من بی پروا میشود
 در شعر
تولد
غرق رویا میشود
اینگونه سالی دگر ازعمر تو آغاز میشود
تولدت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


میگویند  آغاز نو شدن آغاز تازه شدن بهار است  اما برای من روز میلاد تو سر آغاز فصلی دگر از زندگیست  تولدت مبارك


 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 



باز كن پنجرهها را كه نسیم
روز میلاد اقاقی ها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه كنار هر برگ
شمع روشن كرده است
لمس بودنت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 



با من باشی دوست دارم

تنها باشی دوست دارم

امروز روز میلادته

هرجا باشی دوست دارم

 تولدت مبارك


 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 



روز میلاد تو، روز صدور شناسنامه عشق است

عشق من تولدت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

 اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت مینواختم ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم تولدت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

خدای اطلسی ها با تو باشد
پناه بی کسی ها با تو باشد
تمام لحظه های خوب یک عمر
به جز دلواپسی ها با تو باشد .

تولدت مبارك


 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 



روز میلاد تو باران آمد روز میلاد تو  بود که هوا بوی شبنم وشقایق می داد ...

 میلاد پاکت مبارک

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تحفه‌ای یافته نكردم كه فدای تو كنم یك سبد عاطفه دارم همه ارزانی تو
 تولدت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید
گویی بساط عیش مداوم به من رسید
 نور ستاره ای در شب تولدت
انگار كه فرشته ای از ازل رسید

فرشته ی من تولدت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


میدانم امروز بارها و بارها تولدت را تبریك گفته اند شاید واژه های تبریك آنها را زیباتر بوده اند اما  با عشقی را كه من به همراه تبریكم روانه قلب مهربانت میكنم قابل قیاس نیست روز میلاد تو روز شكفتن غنچه های مهربانیست با تمام وجود دوستت دارم تولدت مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تولد تو تولد یك زیبایی
تولد یك بهار تولد آرامش
تولد یك فرشته تولد زلالی دریا تولد عشق تمام واژه ها برای توصیف خوبیهای تو حقیرند
و هنوز جمله ای كه بشود تورا با آن وصف كرد متولد نشده
تولدت مبارك عزیزم

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 



ای كه ترنم محبت را در قلبت احساس كردم تولد
مبارك

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


نازكم روز میلادت مبارك صد سال جاوید باشی
 پیوند من و تو نزدیك است
 میدانم
 قاصدكم تا آن روز سپید باشی

شعر تولدت مبارک

پيامک تولد 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 


نـفـس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالـم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمـن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

آغاز بودنت مبارك

 

 

ای ظرافت تپش قلب چکاوک، تو را بر رفیع ترین قله ی احساسمان قرار داده و با تمام وجود فریاد بر می آوریم که روشن ترین فرداها تقدیم تو باد. تولدت مبارک

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  

گل غنچه کرد و غنچه شکفت و خداوند در بهترین روز تاریخ زیباترین هدیه اش را به ما داد.

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  

باشي نباشي پيشه من تو بهترين همنفسـي

هرجاي دنيـا كه ميــــري به ارزوهـــات بـرسي

روزه تـــولـــده توئه ميـــــلاده هرچي خاطــــره

روزي كه غيـره ممكنه هيچ جـــوري از يادم بره

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  

کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنیم که خود گنجینه ی زیبایی های عالمی؟ ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت، چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر گوییم؟

تولدت مبارک

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  

 

گاه يك سنجاقك
به تو دل مي بندد
و تو هر روز سحر
مي نشيني لب حوض
تا بيايد از راه
از خم پيچك نيلوفرها
روي موهاي سرت بنشيند
يا كه از قطره آب كف دستت بخورد
گاه يك سنجاقك
همه معني يك زندگي است .

تولدت مبارک ... سنجاقک زیبای من

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  

 

ای تنها دلیل رد كردن هر دلیل و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه

دیوانه ی مهربانی تؤام....

ای بهترین چه خوب شد كه به دنیا آمدی و چه خوبتر شد كه دنیای من شدی

پس برای من بمان و بدان كه تو تنها بهانه برای بودنی

تولدت مبارک

 

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  

شعر تولد

امشب

شعري نخواهم نوشت

............. شمع را

براي تولدت روشن ميكنم

و پرهايم را طواف ميدهم

بر گرد آتشي كه تــــو در جانم روشن كرده يي

........... تكه خاكستر كوچك كافي است

تا پر سوخته حرمت پيدا كند.

جشن تولد توست

و من

...... بار به دنيا مي آيم و خاكستر مي شوم

تا راز حضور تو را بدانم.

ققنوسم من امشب!

“تولدت مبارک بهترینم "